شوقی دیگر
پسرم امروز تونستی مستقل وبدون تکیه گاه کل خونمون رو که میدونم برات به اندازه دنیا بزرگه باقدمهای کوچولوت فتخ کنی.آره.....از امروز یعنی 94/4/30شروع به راه رفتن کردی.چقدر ذوق میکنی وقتی میتونی بری تواتاقت واز اونجابیای تواتاق ما.چهاردست وپا خداحافط. چقدر شیرینه وقتی میبینم پسرم میره تو اتاقش ووقتی یواشکی میرم نگاهش میکنم میبینم میره تاوسط اتاق بعد دور میزنه وازاین حرکت به ظاهر بزرگش واسه خودش میخنده ومنم تودلم هزاربار قربون صدقه اش میرم. با اینکه بچه خوش برخوردی تو شلوغی هانیستی ولی باز همه دوستت دارن وباغرغرها وگریه هات تحملت میکنن ودایم قربون صدقه ات میرن وتو هم باشیرین کاری هات دل همه رو آّب میکنی. چشمک میزنی،موهات رو،دماغتو،گوشهاتو،پاهات...
نویسنده :
مامان نیکان
1:8